اسباب و ادوات خانه از کاسه، کوزه و فرش، لک و پک کردن مثلاً آمد و شد، تکاپو، برای مثال ای لک ار ناز خواهی و نعمت / گرد درگاه او کنی لک و پک (رودکی - ۵۰۴)
اسباب و ادوات خانه از کاسه، کوزه و فرش، لک و پک کردن مثلاً آمد و شد، تکاپو، برای مِثال ای لک ار ناز خواهی و نعمت / گرد درگاه او کنی لک و پک (رودکی - ۵۰۴)
آمد و شد با شتاب، در جستجوی چیزی به هر سو دویدن، دوندگی، جستجو، تکاپو، تک و دو برای مثال هزار گونه غم از هر سویی ست دامنگیر / هنوز در تک و پوی غم دگر می گشت (سعدی۲ - ۶۰۸)
آمد و شد با شتاب، در جستجوی چیزی به هر سو دویدن، دوندگی، جستجو، تَکاپو، تَک و دُو برای مِثال هزار گونه غم از هر سویی ست دامنگیر / هنوز در تک و پوی غم دگر می گشت (سعدی۲ - ۶۰۸)
از اتباع است و با فعل کردن و شدن صرف شود. تفسیر عبارتی که در عربی بضاعت مزجات گویند. (برهان). دار و ندار، اسباب و ضروریات خانه از فرش و گستردنی و پوشیدنی و غیره که فی الجمله کهنه و مندرس شده باشد. (برهان) : آورد لک وپک ز برای من مسکین با آنکه لکش داده ام از بهر بضاعت. امیرخسرو (از جهانگیری). که من مداحی و تمشیت لک و پک چند میکنم و صاحب لکی نشدم. (نظام قاری ص 144). لک و پک بر هم زده، یعنی اثاث البیت را فروخته و نقد کرده. (آنندراج) ، تکاپوی. آمد و شد باتعجیل. (برهان). تک و پوی بود و فریفتن مردم و آرایش خود از هر نوع به رعنائی. (فرهنگ اسدی نخجوانی) : ای لک ار ناز خواهی و نعمت گرد درگاه او کنی لک وپک. رودکی. عسجدی نام او تو نیز مبر چه کنی خیره گرد او لک و پک. عسجدی
از اتباع است و با فعل کردن و شدن صرف شود. تفسیر عبارتی که در عربی بضاعت مزجات گویند. (برهان). دار و ندار، اسباب و ضروریات خانه از فرش و گستردنی و پوشیدنی و غیره که فی الجمله کهنه و مندرس شده باشد. (برهان) : آورد لک وپک ز برای من مسکین با آنکه لکش داده ام از بهر بضاعت. امیرخسرو (از جهانگیری). که من مداحی و تمشیت لک و پک چند میکنم و صاحب لکی نشدم. (نظام قاری ص 144). لک و پک بر هم زده، یعنی اثاث البیت را فروخته و نقد کرده. (آنندراج) ، تکاپوی. آمد و شد باتعجیل. (برهان). تک و پوی بود و فریفتن مردم و آرایش خود از هر نوع به رعنائی. (فرهنگ اسدی نخجوانی) : ای لک ار ناز خواهی و نعمت گرد درگاه او کنی لک وپک. رودکی. عسجدی نام او تو نیز مبر چه کنی خیره گرد او لک و پک. عسجدی
اصطلاح گیاه شناسی در تقسیم بندی گیاهان که در دانۀ آنها فقط یک لپه است مانند گندم و خرما. این گیاهان از نوع گیاهان گلدار و نهاندانه ها میباشد. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 124 و 197 شود
اصطلاح گیاه شناسی در تقسیم بندی گیاهان که در دانۀ آنها فقط یک لپه است مانند گندم و خرما. این گیاهان از نوع گیاهان گلدار و نهاندانه ها میباشد. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 124 و 197 شود
بمعنی دویدن بپای خود و دوانیدن اسب چه تک بمعنی دویدن بپای خودو تا مخفف تاز است بمعنی دوانیدن اسب. (غیاث اللغات). رجوع به تک و تاز و تک و دیگر ترکیبهای آن شود. - خود را از تک و تا نینداختن، اقرار نکردن به ضعف و ناتوانی. و خود را تواناتر از آنچه هست نشان دادن. (از فرهنگ عامیانۀ جمالزاده)
بمعنی دویدن بپای خود و دوانیدن اسب چه تک بمعنی دویدن بپای خودو تا مخفف تاز است بمعنی دوانیدن اسب. (غیاث اللغات). رجوع به تک و تاز و تک و دیگر ترکیبهای آن شود. - خود را از تک و تا نینداختن، اقرار نکردن به ضعف و ناتوانی. و خود را تواناتر از آنچه هست نشان دادن. (از فرهنگ عامیانۀ جمالزاده)
تاخت و دو و دو تیز و تند. (ناظم الاطباء). تکاپوی. آمد و شد از روی تعجیل و شتاب: خورشیدرخا وصل تو جویم شب و روز چون سایه ازآن در تک و پویم شب و روز. سوزنی. به پیش باد نه آن نامه تا به من برسد که هیچ پیک نیابی چو باد با تک و پوی. سوزنی. شاهزاده از جست و جوی و اسب از تک و پوی فروماند. (سندبادنامه ص 253) ، جستجوی و تفحص و تفتیش. (ناظم الاطباء). تکاپوی. تلاش تقلا. تلواسه. جهد. سعی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : ایا سرو نو در تک و پوی آنم که فرغندواری بپیچم بتو بر. رودکی. چون گذشتی زعالم تک و پوی چشمۀ زندگانی آنجا جوی. سنائی. همچو مردان درآی در تک و پوی تختۀ گفت را ز آب بشوی. سنائی. برهیچ در صومعه ای برنگذشتم کآنجا چو خودی در تک و پوی تو ندیدم. خاقانی. هزار گونه غم از هر سویست دامنگیر هنوز در تک و پوی غم دگرمی گشت. سعدی. رجوع به تکاپوی شود
تاخت و دو و دو تیز و تند. (ناظم الاطباء). تکاپوی. آمد و شد از روی تعجیل و شتاب: خورشیدرخا وصل تو جویم شب و روز چون سایه ازآن در تک و پویم شب و روز. سوزنی. به پیش باد نه آن نامه تا به من برسد که هیچ پیک نیابی چو باد با تک و پوی. سوزنی. شاهزاده از جست و جوی و اسب از تک و پوی فروماند. (سندبادنامه ص 253) ، جستجوی و تفحص و تفتیش. (ناظم الاطباء). تکاپوی. تلاش تقلا. تلواسه. جهد. سعی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : ایا سرو نو در تک و پوی آنم که فرغندواری بپیچم بتو بر. رودکی. چون گذشتی زعالم تک و پوی چشمۀ زندگانی آنجا جوی. سنائی. همچو مردان درآی در تک و پوی تختۀ گفت را ز آب بشوی. سنائی. برهیچ در صومعه ای برنگذشتم کآنجا چو خودی در تک و پوی تو ندیدم. خاقانی. هزار گونه غم از هر سویست دامنگیر هنوز در تک و پوی غم دگرمی گشت. سعدی. رجوع به تکاپوی شود
اسباب خانه از فرش و اثاثه و غیره: آورد لک و پک زبرای من مسکین با آنکه لکش داده ام از بهر بضاعت. (امیرخسرو جها. لغ)، بضاعت مزحات سرمایه قلیل، تکاپوی آمدو شد با تعجیل
اسباب خانه از فرش و اثاثه و غیره: آورد لک و پک زبرای من مسکین با آنکه لکش داده ام از بهر بضاعت. (امیرخسرو جها. لغ)، بضاعت مزحات سرمایه قلیل، تکاپوی آمدو شد با تعجیل
یک فرد از گیاهان تک لپه یی یک گیاه منسوب برستنیهای تک لپه. یا تک لپه ییها. دسته عظیمی ازگیاهان که دانه آنها شامل یک قسمت است که لپه نامیده میشود. لپه دانه این گیاهان محتوی مواد ذخیره یی و اندوخته یی است مانند خرما و گندم تک لپه ییها خود بچندین تیره تقسیم میشوند و رویهمرفته نسبت به گیاهان دو لپه یی ابتدایی ترند ذوفلقات
یک فرد از گیاهان تک لپه یی یک گیاه منسوب برستنیهای تک لپه. یا تک لپه ییها. دسته عظیمی ازگیاهان که دانه آنها شامل یک قسمت است که لپه نامیده میشود. لپه دانه این گیاهان محتوی مواد ذخیره یی و اندوخته یی است مانند خرما و گندم تک لپه ییها خود بچندین تیره تقسیم میشوند و رویهمرفته نسبت به گیاهان دو لپه یی ابتدایی ترند ذوفلقات